جانیان محبوب سینما!

ساخت وبلاگ

جانیان محبوب سینما

گسترش وویرایش متن:مهرداد میخبر

Image result for ‫پالپ فیکشن‬lrm;

(ماکس وبر)کسی است که به عنوان مبدع و نشردهنده نظریه (شخصیت کاریزماتیک) شناخته شده است.تقریباً تمام کسانی که پس از رنسانس در مسائل فلسفی و انسانی صاحب نظر بوده اند، به نوعی به این مطلب اشاره کرده اند. در دوران پس از رنسانس نظریات مختلفی در شناخت طبیعت و سرشت انسان ارائه شده است. گروهی از صاحب نظران معتقد بودند که انسان دارای بعد منطقی، عقلایی و استدلالی است. در مقابل آنها، گروهی اعتقاد داشتند که انسان ها از مجموعه ای از احساسات، عواطف و هیجانات برخوردارند که موجب بروز رفتار می شود.

تا زمان ماکس وبر نظر دقیقی وجود نداشت که بگوید کدام بعد از وجود انسان باعث ایجاد رفتار شده و یا آن را تحت الشعاع قرار می دهد. کار مهم ماکس وبر این بود که در بعد عقلایی، مفهوم دیوان سالاری و در بعد عاطفی، مفهوم کاریزماتیک را ارائه کرد و تمایز بین این دو مفهوم را کاملاً مشخص ساخت. امروزه، مفهوم دیوان سالاری به عنوان زیر بنای نظریه های مدیریت شناخته می شود، اما مفهوم کاریزماتیک در ابتدا با برخوردهایی توطئه آمیز روبه رو شد. با گذشت زمان، این مفهوم سرانجام توانست در فرهنگ نظری رسوخ کند. البته شرح و بسط های فراوانی نیز بر نظریات ماکس وبر شده است که از بیان آنها خودداری می شود. کاریزما، در لغت یعنی (فرهمند) یا (فرمندی) و یا به عبارتی دیگر (جاذبه استثنایی). کاریزماتیک کلمه ای یونانی به معنای (موهبت) است. کلمه کاریزما در کتاب مقدس مسیحیان به کار رفته است تا روح مقدس را توصیف کند. وحی، حکم، تعلیم، کشیش، عقل و شفا دادن، نمونه ای از موهبت های پرجذبه اند که در کتاب مقدس مسیحیان توصیف شده اند.

در هنر نمایش کاراکتر کاریزماتیک یاشخصیت دارای جاذبه استثنایی، به گونه ای گفته می شود که در آن ؛کاراکتردارای قدرت و توانایی الهام بخشی به جمع تاثیر پذیرباشد و این در حالی است که توانایی ها صرفاً از نیروی شخصیت و جذبه اوسرچشمه گرفته باشد. بااین نوع کاراکتر، رابطه ای یکطرفه موجوداست که این رابطه غالبا"بدون استفاده مستقیم از پاداش های مالی وبهره وریهای جسمی ویاتحمل ناگزیرزورگوئیها و زیانهای مالی وجسمی برقرار می شود.حال این شخصیت و اعمالش میتوانند طبق عرف ثابت جامعه و قوانین اجتماع حرکت کرده باشد و یا برعکس میتواند عصیانگر و یاغی بوده و کلیه چارچوبهای قانونی ،عرفی و اجتماعی _و حتی انسانی_را در هم شکسته باشد...اصلی که در ایجاد شخصیت کاریزما ثابت است مقبولیت و جذاب دانستن او از سوی تماشاگر است.

ماکس وبرمعتقد است پیوند عمیق احساسی انسان تاثیر پذیرنده بااشخاص کاریزما، احتمالاً از موقعیت ها و وضعیت هایی خاص در تاثیر پذیرنده سرچشمه می گیرد.شخصی دیگر بنام (آبریچ)معتقد است زمان اوج شکوفایی اشخاص کاریزماتیک اغلب در خلال زمان هایی است که ناآرامی و نارضایتی در روح و روان انسان تاثیر گیرنده وجود دارد. در چنین مواقعی، بی تجربگی افرادو ارزش های ضدانسانی موجوددر اجتماع باعث می شود تا آنهااز اشخاص کاریزمااطاعت کنند و واکنش های روانی تازه ای از خود نشان دهند. از نظر آنها، وجود بحران، عامل اصلی رفتارهایی است که به شخصیت کاریزما (به عنوان هسته مرکزی) پیوند می خورد.

واینجا ...در این آشفته بازار سرشار از ظلم و بی عدالتی جهان امروز ،تماشاگران سینما با دیدن جانیان بالفطره ای که در آثار سینمائی شخصیت کاریزماتیک یافته اند و از طریق آنان انتقام خود را از جریانات منفی موجود درجهان پیرامونشان میگیرند و باصطلاح (دلشان خنک میشود)ویاحتی تاحدی این جریان روانی پیش میرود که گاهی اوقات اعمال ضد بشری و مشمئز کننده یک شخصیت ذاتا"منفی، روح بیمار قشری از مخاطبان سرخورده راارضا مینماید.

در نوشتار ذیل مروری داریم بر 10 شخصیت سینمائی جنایتکارو عمدتا" (هیت من یا مزدور آدمکش) که واجد جذابیتهای کاریزماتیک بوده و مورد استقبال عامه تماشاگران سینما قرار گرفته اند.لازم به ذکر است که درج مقدمه ی حاضر ابدا"به معنای نفی ارزشهای مسلم آثار ذیل نمیباشد.این نوشتار نقد فیلم نیست بلکه بیانگر نوعی دیدگاه روانشناختی و شرحی بر یک آسیب متداول اخلاقی،اجنماعی است که تاکنون کمتر به اهمیت آن توجه شده است .ورود خزنده ی کاراکترهای تخیلی و ساختگی بابارمنفی دردنیای واقعی همچون حلول روحهای پلید در جسمهای سرگردانیست که ارواحی ضعیف و آسیب پذیردر خوددارند...

مهرداد میخبر

Collateral (Movie).jpg

1-<<وینسنت>> در فیلم <<وثیقه>>

Collateralفیلمیست در سبکنئو نوآرومهیجبه کارگردانیمایکل مان با بازیتام کروزوجیمی فوکس.این فیلم محصول سال ۲۰۰۴ آمریکااست.

داستان:<<مکس>> یک راننده تاکسی است، که شبی در لس آنجلس توسط یک آدم کش حرفه ای، گروگان گرفته می شود. اکنون او باید راهی پیدا کند تا هم خودش را و هم آخرین قربانی این آدم کش را نجات دهد و...

<<چی؟ من باید همین که آدم ها رو شناختم بکشمشون؟>>شاید <<جیمی فاکس>> راننده تاکسی فیلم خود را ستاره آن بداند. اما <<وینست>> با بازی فوق العاده <<تام کروز>> در این فیلم کم هزینه <<مایکل مان>> است که شما را شگفت زده می کند. مردی با شخصیت یک رهبر که لبخند کاریزماتیکش از او یک هیت من تمام عیار می سازد. او شمایل قاتلی است که هر بیننده ای باورش می کند و از او می ترسد و در عین حال او را دوست دارد. نقشی که ایفایش یرای هر بازیگری کار آسانی نیست. <<وینسنت>> یکی از خونسرد ترین، مصمم ترین و باورپذیر ترین هیت من های سال های اخیر سینماست.

Ghost Dog movie.jpg

2-<<گوست داگ>> در فیلم <<گوست داگ: روش سامورایی>>

ghost dog:The Way of the Samuraiفیلمی است به کارگردانی و نویسندگیجیم جارموشو بازیفارست ویتاکرمحصول سال ۱۹۹۹هالیوود.

داستان:فیلم درباره یك آمریكایی آفریقایی تبار است كه باگروه های مافیایی كار می كند. او مردی قوی هیكل و درشت اندام است كه وظیفه اش كتك زدن آدم هایی است كه با گروه های مافیایی همراهی نمی كنند.سرمشق او سامورایی های قدیمی هستند و خیلی دوست دارند كه به شیوه ی آن ها زندگی كنند. <<گوست داگ>> به زودی متوجه می شود كه از سوی رهبر گروه مافیایی كه برای آن كارمی كند، محكوم به مرگ شده است.وی تصمیم می گیرد قبل از كشته شدن از قاتلان خود انتقام بگیرد.

<<هر روز بدون اشتباه، یک نفر هم باید بمیرد، این ذات روش سامورایی است>> هیت منهای زیادی نیستند که نشانه ای از شکوه و افتخار در وجودشان باشد. اما قهرمان فیلم>> گوست داگ>> هر چیزی را به سطحی جدید ارتقاء می دهد. با دنبال کردن سنت های سامورایی ژاپنی و آموزه های <<هاگاکورو>> کتاب سامورایی ها، <<گوست داگ>> (فورست ویتاکر)، خرد و آیین را به یک قاتل مزدور اضافه می کند. او نه به حرص و طمع پول دارد و نه شهوت کشتن باعث می شود که آدم بکشد بلکه وظیفه خود می داند که به گنگستری که جانش را نجات داده، ادای دین کند. او روز هایش را با مدیتیشن و بازی با کبوتران مورد علاقه اش می گذراند. حس بی نظیر زندگی و مرگ در <<گوست داگ>>، او را تبدیل به یکی از خاص ترین هیت منهای تاریخ سینما می کند.

Leon movie.jpg

3-<<لئون>> در فیلم <<لئون: حرفه ای>>

Leacute;on(که همچنین با عنوان حرفه ای یا لئون: حرفه ای نیز شناخته می شود) فیلمی فرانسوی و با زبان انگلیسی به کارگردانیلوک بسونمحصول سال۱۹۹۴شرکت آمریکاییکلمبیا پیکچرزاست.

داستان:لئون (ژان رنو) آدمکشی حرفه ای و خطرناک است (که خودش را بعداً <<پاک کننده>> معرفی می کند.) او در حلهایتالیای کوچکازشهر نیویورکزندگی می کندو برای کارش مرامهای بخصوصی دارد.پس از یک حادثه درهمسایگی آپارتمانش با (ماتیلدا)که دختری خردسال است و خانواده اش در یک تسویه حساب خونین درون باندی توسط یک پلیس فاسدو عواملش کشته شده آشنا میشود.اندلئون تصمیم می گیرد قاتلین خانواده ماتیلدا را از بین ببرد و...

<<قانون من اینه: نه زنی و نه بچه ای>>کسی که با قاتلین حرفه ای آشنا باشد، حتما <<لئون>> را هم می شناسد. از او مطمئن تر در دنیای گانگستری وجود ندارد. هیچ کاری را بدون سرانجام باقی نمی گذارد و هیچ ماموریت شکست خورده ای در پرونده کاری ندارد. <<حرفه ای>> برازنده ترین عنوانی است که می توان به او نسبت داد. اما جنبه دیگر زندگی او وقتی آشکار می شود که <<ماتیلدا>> ی یتیم را زیر بال و پر خود می گیرد و در مسیر حرفه اش او را برای انتقام، آموزش می دهد. خشونت، چیزی از عشق و احساس درونی او نکاسته و <<ژان رنو>> با بازی درخشانش، موفق می شود این تضاد و تناقض را در او به زیبایی به نمایش بگذارد.

.

27287593.jpg

4-<<ری>> در فیلم <<در بروژ>>

In Brugesفیلمی به کارگردانی و نویسندگیمارتین مک دونامحصول سال ۲۰۰۸ بریتانیا و آمریکا است. در این فیلم،کالین فارلوبرندان گلیسوندر نقش دو قاتل مخفی بازی می کنند ورالف فاینسرئیس آن هاست. اتفاقات فیلم در شهربروژدر کشوربلژیکرخ می دهد.

داستان:دو گنگستر به نام هایریوکنبه دستور رئیسشانهریبه شهر بروژ در بلژیک می آیند.هر چند که هنوز ماموریت آنها مشخص نشده است.آنها چند روز در بروژ می مانند.کن پیر از به بروژ آمدن خشنود است.ولی ری فکر می کند که بروژ جای مزخرفی می باشد.ری در بروژ عاشق دختری به نامکلوئهمی شود.چوندر گذشته ری تصادفاً به یک کودک شلیک کرده واز این اتفاق هم ناراحت است هری برنامه قتل ری را میریزد.او به کن می گوید که طبق پایبندهای اخلاقی او هرکس که کودکی را بکشد، باید بمیرد.او به کن دستور قتل ری را می دهد.....

<<من مردم رو برای پول می کشم... کشیش ها، بچه ها- می دونی، دیگه برام عادی شده.>>انسان های عصبی و کسانی که خود را به خاطر قتل هایی که می کنند گناهکار می دانند، معمولا برای کشتن دیگران اجیر نمی شوند. اما هیت من فیلم در بروژ که نقشش را <<کالین فارل>> بازی می کند، دقیقا چنین آدمی است. او و همکارش پس از عقد یک قرادداد کاری عازم شهر بروژ در بلژیک می شوند تا ماموریتی را به انجام برسانند. جایی که <<ری>> از آن متنفر است و به همه چیز گیر می دهد، از مواد مخدر گرفته تا یک زوج آمریکایی توریست و بناهای تاریخی شهر. به جز ایفای نقش فوق العاده <<کالین فارل>> که به نظر می رسد بهترین بازی او تا به امروز است و برای او جایزه گلدن گلوب را نیز به همراه آورد، <<ری>> از معدود قاتلین حرفه ای است که قواعد شغلی را رعایت نمی کند و این جنبه ای جالب به شخصیت او داده است. او چنان احساس گناه می کند که تماشاگر او را در شمایل قاتلی بی رحم باور نمی کند.

Road to Perdition Film Poster.jpg

5-<<مایکل سالیوان>> در فیلم <<جاده ای بسوی تباهی>>

Road to Perdition یکفیلم آمریکاییست، این اثرمحصول سال ۲۰۰۲ است. کارگردانی فیلم راسم مندسبر عهده داشته و ستارگانی چونتام هنکس،پل نیومنوجود لادر آن به ایفای نقش پرداخته اند.

داستان:فیلم داستان پسربچه ای به نام مایکل را روایت می کند که چیزی در باره شغل پدرش نمی داند فقط می داند که پدرش برای آقای رونی کار می کند. آقای رونی وقتی پدر مایکل کودک یتیمی بوده او را پذیرفته و بزرگ کرده است. مایکل آن قدر درباره شغل پدرش کنجکاوی می کند که متوجه می شود آقای رونی یکی از سران مافیای آمریکاست و پدرش هم برای او دست به آدمکشی می زند. از طرفی پسر آقای رونی در یکی از شبها بدون اجازه پدرش و دیگر سران مافیا کسی را می کشد و پدرش هم به همین دلیل او را در جمع مافیا تحقیر می کند. او هم از آنجا که فهمیده مایکل صحنه جنایت را مخفیانه تماشا کرده عصبانیت و حسادت خود نسبت به پدر مایکل را در هم می آمی زد وباز هم بدون اجازه پدرش قصد کشتن مایکل و پدرش را می کند اما اشتباهاً مادر و برادر کوچک مایکل را می کشد و مایکل و پدرش از مهلکه می گریزند.

<<همیشه به یک رئیس بانک اعتماد کن>>...حضور <<تام هنکس>> در نقش یک گنگستر آدم کش، نظر همه را به خود جلب کرد. حضور قدرتمند <<پل نیومن>> در این فیلم در کنار <<هنکس>> یکی از بهترین فیلم های این ژانر را رقم زده است. <<سالیوان>> زندگی خود را وقف دوستان، خانواده و پسر بزرگش می کند و این جنبه ای ناب در نزد یک هیت من است. کسی که در عین خشونت و سنگدلی در کار خود، به تربیت صحیح فرزند و حفظ خانواده خود اهمیت می دهد و چاره ای جز ادامه این راه تا رسیدن به <<نابودی>> ندارد. این جاست که تماشاگر با قلبی شکسته به یک آدم کش وداع می کند.

www.parsnaz.ir - ده قاتل حرفه ای تاریخ سینما (عکس)

6-<<آقای گودکت>> در فیلم <<شماره شانس اسلوین>>

<<یکبار چارلی چاپلین در مسابقه شبیه ترین فرد به چارلی چاپلین شرکت کرد و سوم شد. این فقط یک داستانه>>اسمش <<گودکت>> است اما می توانید او را آقای <<گودکت>> صدا کنید. شخصیت <<بروس ویلیس>> در این فیلم با بسیاری از نقش هایش متفاوت است. اما به نظر می رسد که نقش این هیت من ساکت و سرد، دقیقا چیزی است که باید برای او نوشته می شد. قاتلی که کم حرف می زند و به جای وراجی کردن هرجا لازم شد از اسلحه اش استفاده می کند. واقعا هیت منی که دو مرد آدمکش که قاتلین را اجیر می کند و از هم نفرت دارند به یک صندلی می بندد و کنار هم قرار می دهد جای تقدیر ندارد؟

Goodbadugly.jpg

7-<<چشم عقابی>> در فیلم <<خوب، بد، زشت>>

The Good, the Bad, and the Uglyیکی از مشهورترین فیلم هایوسترن اسپاگتیاست که توسطسرجیو لئونهدر سال ۱۹۶۶ در ایتالیا ساخته شد. زبانی که بازیگران این فیلم به وسیله آن تکلم می کنند مخلوطی از ایتالیایی و انگلیسی است. این فیلم سومین (و آخرین) فیلم از سه گانه دلار (Dollars trilogy) سرجیو لئونه است.

داستان:خوب (کلینت ایستوود) و زشت (ایلای والاک) با هم کار می کنند و با شگرد خاصی به گول زدن کلانترهای مناطق مختلف و پول در آوردن از اینراه می پردازند. بد (لی وان کلیف) آدمکشی حرفه ای است که به خاطر پول حاضر به انجام هر کاری است. "بد" که در فیلم اورا "انجل آیز" (بهانگلیسی:Angel Eyes) صدا میکنند، به دنبال گنجی است که در طی جنگ های داخلی، به دست سربازی به نام "جکسون" که بعدها به "کارسون" نامش را تغییر داده مخفی شده است. خوب (مرد بی نام) و زشت (توکو) از وجود گنج خبر ندارند؛ ولی وقتی زشت طی درگیری ای که بین او و خوب به وجود آمده تصمیم میگیرد او را در وسط بیابان بدون آب در حالی که تشنه است بکشد، آن ها اتفاقا به بیل کارسون، سرباز کذایی، که در حال مردن است برمیخورند. سرباز نام قبرستانی که پول در یکی از قبرهای آن دفن شده را وقتی خوب در آنجا نیست به توکو می گوید؛ ولی سپس سرش پایین میفتد و چشم هایش بسته می شود. وقتی توکو که مردی پول پرست و طماع است می رود تا برای او آب بیاورد تا بتواند هرچه بیشتر او را زنده نگاه داشته و جای گنج را بفهمد، کارسون دهان باز می کند و نام قبر مورد نظر را به خوب می گوید؛ و جان می سپارد. حالا که هر سه از وجود گنج باخبرند، هرسه به دنبال آن می روند. خوب و زشت به خاطر اینکه هرکدام قسمتی از راز را می دانند، با هم کار می کنند. انجل آیز که هنوز هیچ کدام از نام ها را نمی داند، به طور اتفاقی با آن دو برخورد کرده و نام قبرستان را با شکنجه کردن توکو می فهمد. حال این انجل آیز است که با خوب کار می کند و توکو، از مسیر دیگری به راه خود ادامه می دهد...

<<حتی یک گدای کثیفی مثل اون یک فرشته محافظ داره>>برای خیلی ها، <<وسترن اسپااگتی>> مترادف است با <<کلینت ایتسوود>> و <<خوب، بد، زشت>>. اما نباید آدم بد ها را فراموش کنیم. چهره <<لی وان کلیف>> هم برای بسیاری از عاشقان وسترن، یادآور شخصیت های منفی این ژانر است. و چه نقشی به یاد ماندنی تر از <<بد>> در یکی از شاهکار های تاریخ سینما. او پیش از فیلم های <<سرجیو لئونه>> نامی نداشت. او با چشمانی تسبیه مانند، زیر آفتاب سوزان کویر به دنبال شکار می گردد و این چیزی است که برای همیشه او را در خاطره ها باقی می گذارد.

.No Country for Old Men poster.jpg

8-<<آنتون چیگور>> در فیلم <<جایی برای پیرمردها نیست>>

No Country for Old Menعنوان فیلمی محصول ۲۰۰۷ایالات متحده آمریکادر گونهٔجناییومهیج، برپایهرمانیبا همین نام ازکورمک مک کارتینویسندهٔ آمریکایی و به کارگردانیجوئل و ایتن کوئناست.

داستان:وقتی Llewelyn Moss (با بازی جاش برولین) دارد در صحرا دنبال شکار می گردد بطور اتفاقی به تعدادی جسد در میانهٔ صحرا بر می خورد، که از یک معاملهٔ نافرجاممواد مخدربه جا مانده اند. لوئلین در آن ناحیه مقدار زیادی مواد مخدر و کیفی حاوی دو میلیون دلار پول می یابد و کیف را در زیر یدک کشی که خانهٔ او و همسرش محسوب می شود مخفی می کند. آنشب عذاب وجدان مانع خوابیدن لوئلین می شود، بنابراین برای رساندن آب به مکزیکینیمه جانبه صحرا بر می گردد، بی خبر از اینکه تعدادی از معامله کنندگان بی رحم مواد در تاریکی شب در آن محل حضور دارند. آن ها لوئلین ماس را با جیپ تعقیب می کنند و او باپای پیادهبه سمت رودخانه می گریزد و در آخرین لحظه از خطر مرگ حتمی توسط سگی درنده نجات می یابد. بعد از رهایی از خطر، لوئلین که همچنان مصمم به نگهداری پول است همسرش کارلا جین را به خانهٔ مادرش می فرستند و خودش به متلی در آن نزدیکی می رود و کیف پول را در مجرای تهویهٔ هوای اتاقش پنهان می کند.

Anton Chigurh (خاویر باردم) آدمکش بی رحم برای پیدا کردن دوبارهٔ پول ها اجیر می شود. در ابتدای فیلم او را دیده ایم که برای فرار از دست پلیس یکی از ماموران نگهبان را به قتل رسانده و سپس برای سرقت یک ماشین، رانندهٔ آن را به وسیلهٔ کپسولی که معمولاً برای کشتن گاوها به کار می رود به قتل رسانده. اکنون او به کمک یک فرستندهٔ رادیویی که در میان کیف پول جاسازی شده در تعقیب پول ها به راه می افتد. شبی که به متل ماس می رسد، چند مکزیکی را که در تعقیب ماس کمین کرده اند با تیراندازی از پا در می آورد، سپس در جستجوی پول دریچهٔ کانال هوا را با سکه ای باز می کند و درمی یابد که ماس پیش از او با برداشتن پول ها از آنجا گریخته...

<<بهت نمی گم که می تونی خودتو نجات بدی، چون نمی تونی>>یک قاتل صامت، تنها و بی مغز. <<خاویر باردم>> کاملا در فیلم نامه <<برادران کوئن>> جای گرفته است. پول گرفتن از اتحادیه جنایات سازمان یافته یک چیز است و کشتن یک مشت انسان بدبخت که بر حسب اتفاق بر سر راه این موجود قرار می گیرند یا شاهد صحنه ای هستند، چیزی دیگر است. هیچ کس از دایره او برای کشتن خارج نیست. او برای انجام ماموریت هایش هر کاری می کند. از اینکه با قربانیانش بازی کند و شانس برای زندگی را با پرتاب یک سکه به آن ها بازگرداند هم فروگزار نیست.

.www.parsnaz.ir - ده قاتل حرفه ای تاریخ سینما (عکس)

9-<<آه جانگ>> در فیلم <<قاتلین جایگزین>>

<<همیشه یک گلوله را نگه می دارم، که این یا سهم خودم می شود و یا دشمنم آه جانگ در فیلم <<جان وو>>، قاتلی حرفه ای است که از یک زن زخمی محافظت می کند و در عین حال کسانی را که لایقش هستند به شکل وحشتناکی می کشد. او هیت منی است که در عین حرفه ای بودن احساساتی نیز هست و زمانی که لازم باشد کارش را به انت ها برساند از هیچ گونه خشونت و خونریزی روگردان نیست.

10-<<جولز>> و <<وینست>> در فیلم <<داستان عامه پسند>>

Pulp Fiction؛ فیلمی آمریکایی، محصول سال۱۹۹۴، به کارگردانیکوئنتین تارانتینوو در گونهٔسینمای جناییاست. عمده شهرت فیلم به دلیل به نمایش قرار دادن ترکیبی کنایه آمیز از خشونت و شوخ طبعی، داستان غیرخطی، اشاره های سینمایی، ارجاعات آن بهفرهنگ عامهو دیالوگ های آن است.

داستان عامه پسند، روایت گر ماجراهایی با خطوط داستانی متقاطع ازگانگسترهایلس آنجلسی، بازیکن بوکس، سارقان مسلح خرده پا و یک کیف اسرارآمیز است. بیشتر زمان فیلم از تک گویی و گفتگوهایی با درون مایه ٔ نگاه به زندگی و با چاشنی بذله گویی تشکیل شده است که بین شخصیت های فیلم ردوبدل می گردد. عنوان فیلم اشاره به مجله ها و رمانهای مصوّر و عامه پسند جنایی دارد که در میانهٔقرن بیستمانتشار می یافتند و با خشونت تصویری و گفتگوهای بُرنده شان شناخته می شدند.

<<جولز: این مداخله الهی بود. می دونی مداخله الهی چیه؟ وینسنت: آره فکر کنم بدونم. خدا از اون بالا اومد و جلو گلوله ها رو گرفت>>این دو نفر احتیاجی به معرفی ندارند. <<جان تراولتا>> و <<ساموئل ال جکسن>> درشاهکار <<کوئنتین تارانتینو>> کاملا خودشان را توضیح می دهند. آن ها با دیالوگ های فراوان به یاد ماندنی و فلسفه شخصیتی که دارند تبدیل به علامتی اختصاری برای هیت من های حراف و خشنی شدند که کارشان را به خوبی انجام می دهند. وجود این دو در کنار هم یکی از بهترین زوج های قاتل در تاریخ سینما را تشکیل داده است.

منبع:پارس ناز.ویکیپدیا

(C I N T E L R O M)...
ما را در سایت (C I N T E L R O M) دنبال می کنید

برچسب : جانیان,محبوب,سینما, نویسنده : 0cintelrom4 بازدید : 105 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1396 ساعت: 17:30