چگونه بازیگر شدند؟(مهناز افشار)

ساخت وبلاگ

چگونه بازیگر شدند؟(مهناز افشار)

مهناز افشار(زاده 21 خرداد 1356درتهران)دیپلم اش را در رشته تجربی گرفت و برای ادامه تحصیل به مدت چهار سال در موسسه ای غیرانتفاعی به تحصیل در رشتهتدوینپرداخت. خانواده اش ریشه مذهبی دارند، به همین دلیل هم در ابتدا مخالف بودند که دخترشان وارد بازیگری شود. اودر ابتدا برای آموختن کار مورد علاقه اش در کلاس های بازیگری استادحمید سمندریانتعلیم دیدو...

*********************************************************************************************************************

مهناز افشار از طریق موقعیتی عجیب و پیچیده به عرصه بازیگری سینمای ایران وارد شد.

در شرایطی خاص و به دلیل محدودیت های بخشی از چهره های قبل از انقلاب، با پشتوانه شباهت بسیارش به یکی از ستاره های بزرگ و محبوب موسیقی و سینما شروع به کار کرد. شاید این موقعیت به تصور عده ای شانس و اقبال بلند یک نفر باشد یا یک ویژگی خدادادی كه برایش نه تلاشی شده و نه نیازمند قریحه و توانایی خاصی بوده است. این فقط یک ور ماجراست.
بخش سخت ترش اما این جاست که تا مدت ها کسی حتی کنجکاو دانستن نام اصلی این بازیگر هم نبود و فردیت و هویت اختصاصی او زیر عنوان به ظاهر جذاب و مکفی <<همون که خیلی شبیه فلانی یه>> مدفون بود... و پیداست که مهناز افشار برای بیرون آمدن از زیر بار این عبارت معرف و این بهانه ورود چه زحمت و انرژی زیادی صرف کرده است.



شاید بشود این طور گفت که اگر ورودش به سینما به واسطه همین شباهت ظاهری آسان بود، مسیرش و امکان تداومش و از آن مهم تر به دست آوردن فردیت و شخصیت ویژه و منحصر به فرد برایش خیلی دشوارتر از دیگرانی بود که بدون این ماجراهای فرامتنی و حاشیه ای وارد دنیای بازیگری شدند.

به همین دلایل و با اتکا به همین انگیزه ابتدایی بود که خیلی ها تصور نمی کردند تشخصِ حضورِ مهناز افشار در سینما فراتر از این شباهت ظاهری برود و امیدی به پیشرفت و دست و پا کردن نام و اعتباری سوای خاطره و نوستالژی حضور یک ستاره خاموش روی پرده های سینما داشته باشد. حالا سال ها از غوغای <<شور عشق>> و چند فیلم گمنام و بی تاثیر دیگر گذشته و کسی خیلی یادش نیست که اين ستاره/ بازیگر خوب و مطمئن این روزهای سینمای ایران چه مسیری را تا رسیدن شهرت و اعتبار امروزی طی کرده است.

کسی نیازی نمی بیند که بپرسد این بحران و دغدغه ی هویتی که ناخودآگاه روی سال های اولیه حضور افشار در سینما سایه انداخته بود، تا چه حد خطرناک و کشنده بوده و خیلی محتمل بود که هر بازیگری را از پا بیندازد و بعد از چند فیلم بی حاصل به ناامیدی و افسردگی و کنار رفتن بکشاند.

به شخصه خیلی کنجکاو فهمیدن این مسیر دشوار و پروسه پیچیده هستم که مهناز افشار در خودش و خلوتش طی کرد تا به این جا رسید. این جایی که موقعیتی منحصر به فرد برای بازیگری در حد و اندازه های سینمای محدود ایران است؛ این که همزمان هم در جدول پرفروش های سال صدرنشین گیشه باشی و عکس و خبرهایت نشریات و فضای مجازی را پر کند و هم در فهرست قابل توجهی از آثار مستقل و جریان متفاوت سینمای ایران بازی کنی و برای حضوری نظرگیر و شاخص در میان چند چهره شاخص بازیگری در یک فیلم به حق سیمرغ بلورین بازیگری نصیب ببری.

پوپک و مش ماشاالله (کمدی عامه پسند بفروش)، کلاغ پر (رمانس جوان پسند)، کارگران مشغول کارند (فیلم متفاوت منتسب به سینمای هنری و رکوردار حضور و جایزه در جشنواره های جهانی)، شبانه روز (فیلم تجربی درگیر با مسائل ممیزی و توقیفی)، قصه پریا (ملودرامی قراردادی و فیلم ژانر) و سعادت آباد (سینمای میانه فرهنگی با گوشه چشمی به مخاطب عام) نام های متنوع و بی ارتباطی هستند که تمام طیف ها و شاخه های متفاوت و متنوع فیلمسازی در ایران را در بر می گیرند که تنها فصل مشترکشان برای فهرست شدن در کنار هم حضور مهناز افشار در فهرست بازیگرانش است.
رسیدن به چنین موقعیتی با توجه به شیوه ورود به سینما می تواند امتیاز و اعتباری مضاعف برای بازیگر به همراه داشته باشد و از آن مهم تر این که می تواند امکان مقایسه مهم و راهگشایی بین وضعیت کنونی مهناز افشار با بازیگران و ستاره های زن دیگر این سینما پیش بیاورد که هر کدام شان برای رسیدن به فقط یکی از این موقعیت ها و شاخه های متنوع، خودشان و موقعیتی را که داشتند به باد سپردند و سر از ناکجاآبد درآوردند.

********************************************************************************************************************

مهناز افشار درباره بازیگر شدنش و همچنین روحیات و علائقش اینگونه میگوید:

پس از دیپلم، قرار بود معماری بخوانم ولی چون در تربیت بدنی دانشگاه سراسری پذیرفته شدم، تصمیم گرفتم تدوین بخوانم. ۴ سال زیرنظر استاد مجید فخرایی نژاد، تدوین خواندم و پس از آن هم خانم فضل اللهی که یک کار ۹۰ دقیقه ای با هم انجام داده بودیم، مرا به آقای نوابی برای بازی در اولین و آخرین کار تلویزیونی ام <<گمشده>> معرفی کردند. آقای اسکندری طراح گریم بودند که من را به دفتر پویا فیلم و آقای فرح بخش معرفی کردند و از آنجا استارت کار سینمایی من زده شد. فکر می کنم در بازیگری، هم تحصیل و هم تجربه نقش مهمی دارند. درست است که تدوین خوانده بودم که به هرحال شاخه ای از هنر سینماست، اما پس از آن مطالعات زیادی در زمینه بازیگری داشتم، با این حال به نظر من، هم تجربه، هم تحصیل، نه فقط در سینما، بلکه در همه رشته ها بسیار مهم و تاثیرگذار است.

به نظرم وقتی یک زوج سینمایی در یک فیلم جواب می دهند (مثل زوج من و محمدرضا گلزار)، به این دلیل است که در جای خودشان قرار گرفته اند! ضمن اینکه من به کار گروهی اعتقاد دارم و به نظرم از گروه تدارکات گرفته تا کارگردان، همه در موفقیت یک پروژه موثر هستند و صرفا به این که حضور یک بازیگر به تنهایی می تواند موفقیت یک فیلم را تضمین کند، اعتقاد ندارم. اگر بازیگر به درستی سر جایش قرار نگیرد و کار گروهی درست نباشد، آن کار موفق نخواهد شد. نمونه این موضوع را حتی در سینمایی آمریکا هم می شود دید. بازیگرانی هستند که در یک فیلم زوج های موفقی هستند، اما همین زوج در فیلم بعدی موفق نیستند.

بهنظر من اشکالی ندارد یک بازیگر فیلم هایی در کارنامه اش داشته باشد که باعث رونق سینمای ایران شود ، این یک حُسن است و کسی نمی تواند ایراد بگیرد چون اگر سینما رونق نداشته باشد ، کسی فیلم نمی بیند تا بعدش فیلم های ارزشمند هم تولید شود. این را قبول دارم که منِ بازیگر ، اگر فیلم پرفروشی دارم باید حتما اثر با ارزشی هم در کارنامه داشته باشم ، با این حال قبول دارم اوایل کار شاید باید بیشتر دقت می کردم و وسواس بیشتری به خرج می دادم ، شاید چون برایم ورود به این عرصه مهم بود در پذیرفتن کارها کمی عجله می کردم! اما الکی وارد سینما نشدم ، با یک دیدگاه وارد شدم ، بعد هم کلاس های بیان آقای سمندریان را پشت سر گذاشتم، کتاب خواندم، فیلم دیدم و تمرین کردم.

فعلا قصد ندارم سراغ کارگردانی بروم؛ به نظرم ورود به هر رشته ای تخصص و تجربه می خواهد اما چون قبل از بازیگری ، تدوین خوانده ام و کارهای فنی را هم دوست دارم ، شاید یک روز با اجازه استادان به سمت فیلمبرداری بروم یا با اجازه تهیه کنندگان ، تهیه کننده شوم. کار تدوین برای آدم پرهیجانی مثل من خیلی سخت بود چون باید ساعت ها پشت میزی می نشستم و کار می کردم، ولی به من کمک کرد کادر را بشناسم و خیلی چیزهای دیگر.

هیچ وقت کار در تلویزیون را برگشت به عقب نمی دانم؛ حتی چند سال پیش قرار بود در سریال <<شمس العماره>> سامان مقدم کار کنم، ولی یک جراحی فک برای من پیش آمد و حدود ۲۰ روز نمی توانستم صحبت کنم، در واقع قسمت نبود در تلویزیون کار کنم و بازیگر دیگری جایگزین من شد.

فکر می کنم روند بازی های گذشته من باعث شد مازیار میری برای <<سعادت آباد>> به من اعتماد کند ؛ من از ۱۸ سالگی وارد سینما شده ام و معتقدم کارهای خوب و بدم برای من تجربه و پله ای بود تا به امروز برسم ، در واقع همه کارهایم در این که به اینجا برسم ، نقش داشته اند و سعادت آباد هم از آن مستثنا نیست و می تواند یک شروع دوباره محسوب شود. با این وجود، هنوز از جایگاه خودم راضی نیستم؛ این نه شعار است و نه ادا و اصول.

همیشه می گفتم بی انصاف ها! ۱۵ سال است دارم کار می کنم، حتی یک فیلم خوب نداشته ام که کاندیدایم کنید؟ وقتی به من گفتند امسال کاندید شده ای، سر صحنه فیلم <<برف روی کاج ها>> بودم. آن روزها حسابی خسته بودم. وقتی به من زنگ زدند و گفتند کاندید هستی، خیلی خوشحال شدم. ذکرهایم را گفتم و ۲ رکعت نماز شکر خواندم. اینها را می گویم که بدانید چه حالی داشتم. روز اهدای جوایز وقتی اسم من را خواندند، باور کنید نزدیک بود ۳ بار زمین بخورم. فقط می گفتم خدایا کمک کن زمین نخورم. از قبل هم روی کاغذ چیزهایی نوشته بودم که روی سن بخوانم. اول یاد خدا بود، بعد یاد خانوادهlrm;ام و بعد هم می خواستم جایزه ام را به پدرم تقدیم کنم که عاشقانه دوستش دارم و در ادامه هم می خواستم جایزه را به عوامل <<سعادت آباد>> تقدیم کنم و آخر هم برای ایران آرزوی صلح و آبادی آرزو کنم. رفتم بالا و آنجا فقط از مادرم تشکر کردم؛ پدرم و سعادت آباد را یادم رفت!

متاسفانه در سینمای ایران، یک بازیگر نمی تواند نقش های متعدد و متفاوتی را پس از یک سن مشخص بازی کند و نقش های ما به تکرار می رسد. البته هستند بازیگران میانسال و خوش ذوقی که بازیگران قابلی هستند و جزو افتخارات ما محسوب می شوند، اما باز هم به خاطر محدودیت های انتخاب نقش فکر می کنم جای چندانی برای بازیگرانی از نسل ما باقی نماند! شاید هم روزی از بازیگری خداحافظی کنم، اما الان این را قطعی نمی گویم، وقتی خواستم این کار را انجام دهم، حتما آن را بیان خواهم کرد. من نقش های متفاوتی را تجربه کرده ام، باید فرصت به جوان ترها داده شود و آنها هم وارد بازی و عمل شوند. گرچه باید اشاره کنم دوست دارم در روزهای اوج، بازیگری را ترک کنم.

تاکنون طوری زندگی کرده ام که حاشیه نداشته باشم. این موضوع را غیر از نشریات زرد، آدم های اهل قلم و مطبوعاتی که کمی از حواشی دور هستند و همکارانم، همه می دانند که جزو بازیگران بی حاشیه هستم. ولی به نظرم موضوع مطبوعات زرد در همه جای دنیا مرسوم است و هیچ اشکالی هم ندارد، ولی حرف من این است که ای کاش حواشی که به آنها می پردازیم، کمی به واقعیت نزدیک باشد، نه حواشی که به زندگی خصوصی و حرفه افراد صدمه می زند.

اگر بخواهم از بازیگری خداحافظی کنم که خیلی هم نزدیک است، همیشگی خواهد بود. نمی توانم دوباره برگردم و دوباره خداحافظی کنم. بازیگری برای من مثل مجسمه ای است که در وجودم ساختمش، فکر می کنم اگر بعد از این که آن را ساختم بهش دست بزنم، کاملا خراب می شود. عکاسی بلد نیستم و کارگردانی هم نمی توانم بکنم. تدوین و فیلمبرداری نزدیک تر است به من. اما احتمال این که نویسنده شوم بیشتر است. مدتی است نیمه شب ها ۴ خطی از ذهنم عبور می کند و یادداشت می کنم و حالا تصمیم گرفته ام دست نوشته هایم را به صورت کتاب چاپ کنم.

محبوبیت را بیشتر از شهرت دوست دارم، چون فکر می کنم دوامش بیشتر از شهرت است. خب، حُسن محبوبیت این است که وقتی از کنار یک نفر رد می شوی، حالا پیر یا جوان، زن یا مرد، بزرگ یا کوچک و... وقتی به من لبخند می زنند، حس می کنم منِ مهناز افشار، در گوشه ای از ذهن او اثر مثبتی داشته ام و این برای من بسیار دلنشین است. ولی جنبه منفی این موضوع هم این است که فکر می کنند بازیگرها، آدم های عجیب و غریبی هستند و از کره دیگری آمدند که این، یک مقدار برایم آزاردهنده است.

منبع:کافه سینما.ویکیپدیا.www.smsjoks.ir.نقدفارسی

(C I N T E L R O M)...
ما را در سایت (C I N T E L R O M) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0cintelrom4 بازدید : 146 تاريخ : شنبه 25 فروردين 1397 ساعت: 22:08